۱۳۹۴ اسفند ۴, سه‌شنبه

اصلاحات مرد. مرده باد فرصت طلبی.




فهرست "30+16" جریان موسوم به «اصلاح طلبی» حکم برگه فوت جریان سیاسی را دارد که از همان ابتدای شکل گیری اش در دوم خرداد 76 اصالتی نداشت و انتخاب «بد» بود و از سر ناچاری و آبشخورش تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان، و امروز که همان تیغ این جریان بی اصالت را گردن زده چه جای اعتراض است؟ این همه سال رد صلاحیت و بازی ندادن و به هیچ گرفتن سکولارها و ملی مذهبی ها و دیگر جریان های سیاسی را دیدن و دم بر نیاوردن و در غیاب بزرگان عرض اندام کردن و از توبره جامعه ی مدنی خوردن و همزمان سر در آخور حکومت سرکوبگر داشتن و اخلاق  و پرنسیب سیاسی را قربانی سیاست بازی کردن عاقبتش همین ننگ و خفتی است که امروز بدان گرفتار شده اند، نه به جمع محرمان نظام بارشان می دهند و نه جایی در میان مخالفان و منتقدان نظام دارند. هرچند که فرافکنی کنند و دم از پایگاه مردمی بزنند، هرچند که کماکان گروهی نام آن جنازه را برای سال ها یدک بکشند، اما همه می دانند (هرچند که انکار کنند) آس های فهرستشان نان فرصت طلبی و دریوزگی و فرومایگی خود را می خورند و اگر قدمی را کج بگذارند آن تیغ بر سر اینان نیز فرود خواهد آمد. آنان که اندک مایه ای داشتند یا در زندانند یا تبعید و یا خانه نشین و اغلب حیات سیاسیشان پایان یافته است هرچند که به لطف نسبت های خانوادگی و سنت گرایی آخوندی اجازه یافته باشند که به حیات طبیعی خود ادامه دهند. گنجی ها، تاج زاده ها، خاتمی ها، نبوی ها، حجاریان ها، مهاجرانی ها و امثالهم حکم جنازه های سیاسی را دارند. مگر دو گروه شان که به موقع فاصله گرفتند و به یکی از دو جریان «بااصالت» پیوستند. البته اصالت را دراینجا به معنای مثبت کلمه به کار نمی برم. بااصالت در اینجا یعنی واقعی و به این معنا امروز دو جریان بیشتر در کشور دارای اصالت نیستند: جریان سلطه گر که کشور را «فتح» کرده و دیوانه وار به جان منابع کشور افتاده و خواهان تداوم رانت ها و دزدی ها و ویژه خواری هاست و جریان تحت سلطه که در یک کلام می خواهد نفس بکشد، هرچند هنوز به «آگاهی طبقاتی» لازم نرسیده باشد و هرچند که اغلب بسیار خام و گاه بی اخلاق باشد. آن گروهی که به جریان نخست پیوسته (کواکبیان ها، عارف ها، مطهری ها و هاشمی که از همان ابتدا جزو طبقه غارتگر بود) امروز در این خیمه شب بازی انتخابات مشغول جاکشی رای برای نظام هستند. با آنکه خودشان هم می دانند که در بهترین شرایط نمی توانند حتی بیست درصد مجلس را با جاکش هایی همانند خودشان پر کنند باز هم مردم را به مشارکت ترغیب می کنند. چه می شود کرد که باید خود را به نافهمی بزنند که مامورند و ماجور! جالب است که تنها در فهرست شهر تهران که پیشینه ی تحریم هفتاد درصدی خیمه شب بازی را داشته، توانسته اند چند نفر از فرصت طلبان را جای دهند و نظام در باقی شهرستان ها که درصد مشارکتشان همیشه بالای پنجاه درصد بوده نیازی به همین اندک ظاهرسازی هم ندیده است. سرزنش نمی کنم مردمی را که امکانات یک کشور بسیج شده برای فریبشان. بگذار کرور کرور بروند و به قاتلان و جلادان خود رای دهند و از پیروزیشان احساس شعف کنند. آن روز که پی به دست هایی که از پشت صحنه عروسک گردان این مراسم خیمه شب بازی هستند بردند روز عذای جلادان و حرامیان است. تا آن روز برسد محکوم هستیم به درجا زدن و محکوم هستیم به سرکوب و خفقان و تحقیر، انتخاب بد و بد و بد و بد تا چاه ویل انتخاب بدترین. دری نجف آبادی «بد» را انتخاب کنیم که مصباح «بدتر» نیاید. هشت سال دیگر باید به مصباح یزدی «بد» رای دهیم تا کدام «بدتر» نیاید؟ 

۳ نظر:

  1. بسیار زیباوخلاصه. همه افتاده به دام نمایش انتخابات .جمهوری اسلامی 20 ساله همه رو توی این بازی گیج کرده .در تمام دوره ها تقلب شده هنوز یه عده نفهمیدن چرا تو این بازی هی میبازن و وضعشون بدتر میشه

    پاسخحذف
  2. وقتی دیدگاه‌های شما را در بالاترین می‌خوانم به این صرافت می‌افتم که مبتلا به بیماری سه شخصیتی شده‌اید:

    شخصیت خوبه شما یک نوجوان فهمیده و روشن و اهل مطالعه و مثبت و رو به جلو است که اگر آن دو تای دیگر بگذارند، بلوغ فکری و پیشرفت و آینده بسیار روشن و درخشانی برای او و به تبع او برای ایران قابل تصور است [البته اگر حسودان ترور و سر به نیستش نکنند]!

    شخصیت وسطی شما یک جوان سر در گم است، مدام به عقب و جلو می‌رود و قادر به تجزیه و تحلیل وقایع گذشته و حال، و جمع‌بندی آن‌ها، و گرفتن موضعی روشن و یکنواخت، و درست نیست.

    شخصیت سوم هالو و دلقک و ملیجکی است واداده و بریده از پیرامونش و وقایع تلخی که فرارویش است [مثل نبود امکانات و فقر و بیکاری و غیره، با طعم یاس و ناامیدی] که می‌تواند شما را بسوی اعتیاد و جرم و نزول از انسانیت بکشاند!

    با این وضعیت شما، این احتمال هر لحظه وجود دارد که خودکشی کنید، آن هم از نوع زجرآورش، مثل قطع کردن رگ دست یا گردن، و یا خودسوزی با بنزین!

    بهترین کار مراجعه به روانکاو و مشاور خوب [و حتما از نوع غیر مذهبی] است برای حل مشکلات‌تان و برخورد درست با آن‌ها، و گم و گور کردن شخصیت دوم و سوم.

    در این راه، علاوه از کمک گرفتن از روانکاو، آنچه که می‌تواند کمک‌تان کند، کنار گیری موقت از فیسبوک و بالاترین و همفکران مجازی‌تان است، و قناعت به مطالعه متون آکادمیک!

    بجای جلق زدن، تلاش کنید دختر یا زن خوب و بی‌آزاری پیدا کنید برای داشتن رابطه جنسی آزاد و شاد؛ اصلا دنبال ازدواج نروید!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      کامنت شما را تازه الان خواندم. شاید چون دست کم به این توصیه تان دارم عمل می کنم که از بالاترین وفیس بوک و... کناره بگیرم!
      نوشته تان را از روی صداقت و نیکخواهی ارزیابی می کنم هرچند داوری در مورد فرد از روی نوشتجاتش آن هم با هویت مجازی آن هم بدون در نظر گرفتن محیط را کمی شتاب زده می دانم.
      اما به هر حال با برخی جملاتش به ویژه در آن اواخر همدلی دارم.
      ممنون که سعی کردید کمک کنید.
      موفق و پیروز باشید.

      حذف