۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

پنج قدم: فاصله از رد توافق هسته ای در کنگره ی آمریکا تا یک جنگ تمام عیار.

                          
در این یادداشت دو موضوع را بررسی می کنیم: نخست با یک استدلال ساده نشان می دهیم که در صورت رد توافق نامه ی هسته ای ظرف کمتر از سه سال ایران، خاورمیانه و جهان با شرایطی تقریبا مشابه با  مقطع زمانی اندکی پیش از جنگ عراق و سپس یک جنگ تمام عیار مواجه خواهد شد. دوم آنکه ببینیم در این میان بشردوستان، میهن دوستان حقیقی و دلسوختگان آگاه ایران چه چاره ای در حد وسع خود می توانند بیاندیشند؟ اما نخست برویم به سر وقت موضوع نخست. در سخنرانی ها و پیام های آقای اوباما همواره این پرسش بی پاسخ را از مخالفان توافق شنیده ایم که در صورت عدم توافق گزینه ی دیگر آنان به جز جنگ کدام است؟ به راستی دلیل بی پاسخ ماندن این پرسش چیست؟ پرسشی کاملا ساده و شاید تکراری، آن اندازه ساده که هر انسان متوسط با عقل سلیمی که اندکی از مسائل ایران و خاورمیانه آگاهی داشته باشد می تواند پاسخ آن را دریابد؛ اما جای شگفتی است که این مطلب با همه ی سادگی خود برای طیف گسترده ای از سیاست مداران و تحلیل گران و اصحاب رسانه در آمریکا، اسرائیل و میان ایرانیان داخل و خارج از کشور قابل درک نیست. البته شق دیگر آن است که دست کم برخی از مخالفان توافق پاسخ پرسش اوباما را به درستی بدانند: در صورت رد توافق هسته ای هیچ گزینه ی دیگری به جز جنگ وجود ندارد. اما آنان به هر دلیلی که خود می دانند جنگ را راه حل بهتری تلقی می کنند. هدف ما در این یادداشت نه داوری و ارزش گذاری درباب افکار و سیاست های این قبیل گروه هاست و نه آنکه می خواهیم آثار و تبعات یک جنگ تمام عیار را بررسی کنیم. ما تنها می خواهیم این مطلب را به کنشگران سیاسی گوشزد نماییم که لازم است سناریوهای گوناگون را بررسی کنند و بهترین واکنش ها را از لحاظ منافع ملی ایران و مصالح بشری در مواجهه با وقایع احتمالی از خود نشان دهند. ما در اینجا برای نمونه یک سناریو را کالبدشکافی می کنیم. اجازه بدهید قدری موضوع را بشکافیم و سناریوی احتمالی پس از رد توافق را بازسازی کنیم:


۱. توافق توسط نمایندگان با رای بالای دو سوم رد می شود.

۲. دولت آمریکا چاره ای ندارد که بر خلاف مفاد توافق نامه فشارهای اقتصادی به ایران را ادامه دهد و این به معنای نقض آشکار توافق خواهد بود.

۳. روسیه و چین در درجه ی اول و کشورهای اروپایی در درجه ی دوم به شدت از اقدام آمریکا انتقاد کرده و آن را نقض تعهدات بین المللی آن کشور تلقی می کنند. در واقع رد یک جانبه ی توافقی که شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی هسته ای به عنوان دو نهاد معتبر بین المللی بر آن صحه گذاشته اند توهینی به شان و منزلت دیگر کشورها و به ویژه قدرت های بزرگ دنیا از سوی ایلات متحد است.

۴. این اقدام چنانکه آقای جان کری در کنگره هشدار داد سبب منزوی شدن ایالت متحد در عرصه ی بین المللی شده، دولت اوباما را در وضعیتی بحرانی قرار خواهد داد. از آنجا که حل مناقشه ی هسته ای ایران مهم ترین بخش از سیاست خارجی اوباما در دوره ی دوم ریاست جمهوری اش را تشکیل می دهد، شکست این طرح در دو سال پایانی دوره ی ریاست جمهوری او به منزله ی شکستی بزرگ برای دولت او و همین طور حزب دمکرات خواهد بود.

۵. این شکست و بحران به وجود آمده در پی آن سبب رادیکالیزه و متشنج شدن جو سیاسی در آمریکا خواهد شد که احتمال دامن زدن آن توسط رسانه های وابسته به حزب جمهوری خواه و لابی های اسرائیلی وجود دارد. این موضوع زمینه را برای به قدرت رسیدن کاندیدای به شدت رادیکال حزب جمهوری خواه آن هم با رای بالا و زمینه ای مساعد برای جنگ فراهم خواهد نمود. و درست در اینجا است که چنانکه در بالا اشاره کردیم شرایط جنگ عراق دقیقا تکرار می شود: پیش از آغاز آن جنگ نیز ایالات متحد علاوه بر مخالفت روسیه و چین که قابل پیش بینی هم بود با مخالفت صریح فرانسه و آلمان به عنوان متحدان سنتی خود مواجه شد. 

حال برویم به سراغ تحولاتی که در ایران رخ خواهد داد:

۱. در داخل ایران دولت روحانی که بنا به قول رایج تمام تخم مرغ های خود را در سبد هسته ای گذاشته بود به طور کامل به حاشیه خواهد رفت. در واکنش به نقض توافق نامه نمایندگان وابسته به جبهه ی پایداری در مجلس ایران که تا پیش از آن توسط طیف موسوم به «اصول گرایان معتدل» به رهبری لاریجانی و با اشاره ی بیت ساکت نگاه داشته شده بودند آزاد گذارده می شوند تا بتوانند حملات جانانه ی خود را متوجه توافق نامه و از دریچه ی آن متوجه اساس دولت روحانی کنند. این جریان در خارج از مجلس توسط تریبون های نماز جمعه و رسانه های امنیتی تقویت می شود.

۲. در اثر ضربه ی ناشی از شکست توافق اقتصاد ایران با بحران مواجه خواهد شد. پس از روی کار آمدن حزب جمهوری خواه تحریم ها شدت بیشتری خواهد گرفت و فشارها بر مردم افزایش می یابد.

۳. در اثر افزایش فشارهای اقتصادی احتمال بروز شورش های اجتماعی و همچنین اختلاف شدید میان باندهای حکومت افزایش می یابد. در اینجا است که نقش سپاه و نیروهای امنیتی بیش از پیش پررنگ تر خواهد شد. از این به بعد نه تنها دولت روحانی عملا به حاشیه می رود و به عنصری زائد بدل می شود بلکه اوضاع حتی از کنترل رهبری رژیم هم خارج خواهد شد.

۴. با افزایش نقش سپاه و حاشیه رفتن ریاست جمهوری و بیت رهبری و همچنین رادیکالیزه شدن اوضاع، سرکوب ها در داخل کشور و دخالت های مخرب در منطقه چندین برابر خواهد شد. احتمال اعدام های سیاسی متعدد و حتی پدیده هایی مانند ایجاد اردوگاه های مرگ آلمان نازی را با توجه به شباهت افکار و روش و منش برخی سران عقیدتی و نظامی جریان های رادیکال با حزب نازی نباید از نظر دور داشت. هر نوع اعتراض کوچکی ولو غیرسیاسی به شدت در نطفه خفه خواهد شد: تصور اینکه فشارهای اقتصادی هرچند فزاینده به مردم می تواند منجر به بروز یک انقلاب موفق شود با توجه به ساخت توتالیتر و بوروکراسی و ماشین سرکوب عظیم چنین ساختی و همچنین با توجه به تجربه ی تاریخی چنین دولت هایی، دور از ذهن خواهد بود. 

۵. غنی سازی با غلظت بالا و چه بسا ساخت سلاح اتمی به عنوان نمادی از «ایستادگی» و «ضدیت با امپریالیسم» در دستور کار حکومت ایران قرار خواهد گرفت. این اقدام به همراه افزایش دخالت های منطقه ای از سوی اسرائیل و عربستان و باقی کشورهای منطقه تحمل نخواهد شد. فشار لابی های قدرتمند این کشورها به دولت آمریکا آنان را متقاعد خواهد نمود که وجود یک کره ی شمالی دیگر را در منطقه تحمل نخواهند کرد. 

اکنون بیایید این پنج گام از سوی ایران و پنج گام از سوی آمریکا را در کنار یکدیگر بچینیم. آیا نتیجه ای غیر از جنگ حاصل می شود؟ 


پیام ما چنانکه گفته شد یک چیز است: اینکه بهتر است کنشگران سیاسی، اجتماعی ما و اصحاب رسانه به جای آنکه ذهن و وقت خود و مردم را در درگیری های جناحی و حزبی و موضوعات بی اهمیت و ناچیز فرسوده کنند، به جای آنکه به خیال بافی ها و بافندگی های سیاسی درباره ی آینده بپردازند، به جای آنکه در صدد محکوم کردن هرکه غیرخود و پاک و معصوم نشان دادن خود و خودی باشند، به جای قدیس سازی از بعضی مردگان و شیطان سازی از بعضی دیگر در طول تاریخ، لااقل اندکی از لاک جهان موهومی ساخته شده در ذهن خود بیرون بیایند و بکوشند با میانه روان دیگر گروه ها به گفت و گو نشسته و نه به اتحاد که ممکن نیست بلکه به یک درک مشترکی از مسائل موجود برسند. اینکه توافق نامه ی هسته ای در کنگره یا سنای آمریکا با رای بالای دو سوم رد شود یا خیر از اختیار ما بیرون است (البته اگر نقش لابی های ایرانی اعم از موافق و مخالف توافق را نادیده بگیریم). چنانکه با کمال تاسف شروع برنامه ی هسته ای، ادامه ی آن و سپس توافق و رسیدن به نقطه ی کنونی هیچ یک با اجازه ی ملت و حتی آگاهی رسانی درست به آنان انجام نشد. اما کنشگران سیاسی اجتماعی و اصحاب رسانه ای ما موظف هستند با احساس مسئولیت و تعهد و فراتر از حب و بغض های شخصی و جناحی و تاریخی به صورت عاقلانه به مسائل نگریسته و بهترین رویکرد را اتخاذ کنند و چنانکه گفتیم این محقق نخواهد شد مگر آنکه گروه های سیاسی گوناگون با پیشینه و علائق مختلف و گاه حتی متضاد دست کم به یک فهم نزدیک و با هم پوشانی بالا از مسائل دست یابند و این نیز تنها با گفت و گو در فضای به دور از تشنج و هم اندیشی صادقانه تحقق پذیر است.    

۲ نظر:

  1. حیف که مریضی و حالت خوب نیست وگرنه میذاشتمت زیر میکروسکوپ ببینم یارو چی‌ میخوره بوده که اینجوری ریده :)

    پاسخحذف