۱۳۹۴ فروردین ۲۳, یکشنبه

میهن دوستی و دین داری، عرب ستیزی و سنی ستیزی نیستند: چگونه عقب ماندگی ما به گردن عرب ها افتاد؟



این روزها رفتار شرم آور دو مامور سعودی با مسافران نوجوان ایران در فرودگاه جده، علاوه بر واکنش هایی که در تریبون های رسمی مانند رسانه های عمومی و وزارت خارجه برانگیخت، بازتاب های گسترده ای نیز در شبکه های اجتماعی به ویژه فیس بوک و وایبر داشت. این رخداد تلخ در کنار رخدادهای منطقه ای مانند بحران یمن که باعث ایجاد تنش شدید در روابط ایران و عربستان شدند، حتی در مسابقات فوتبال میان باشگاه های متعلق به دو کشور هم حاشیه ساختند. ریشه یابی و پیش بینی روند وقایع چند سال اخیر منطقه خاورمیانه را به یادداشتی دیگر وا می گذاریم و در اینجا صرفا می خواهیم انتقادی را به رفتارهای زشت و نژادپرستانه ای وارد کنیم که بسیاری از ایرانیان در شبکه های اجتماعی روا داشتند. آنان با ساخت و اشتراک گذاری صدها مطلب بی محتوا، عکس و اشعار توهین آمیز نسبت به صدها میلیون عرب که بخشی از هم میهنان خود ایرانیان را نیز تشکیل می دهند و تحقیر و ناسزا نسبت به هویت، فرهنگ و آداب و رسوم آنان اوج عقب ماندگی اجتماعی و عقده ی حقارت خود را به نمایش گذاردند. در اینجا برای رفع هرگونه کژفهمی و سوتفاهم بی درنگ می افزاییم که منکر وجود رفتارهای متقابل عرب ها نسبت به ایرانیان نیستیم و هر انتقادی که داریم متوجه آن رفتارها نیز هست؛ اما معتقدیم که روشن فکران متعهد دو طرف باید در چنین مقاطع حساسی تلاش هایشان را در جهت سوق دادن جامعه ی خود به سمت عقلانیت و غلبه بر واکنش های هیستریک و احساسی متمرکز کنند، و برای این مهم نه به عنوان یک عرب/سنی یا یک ایرانی/شیعه بلکه به عنوان یک «انسان» و آن هم انسانی مدرن، عقلانی و جهان وطن به تحلیل قضایا بپردازند و نیز نقد را از خود شروع کنند.
به نظر می رسد این رفتارها ناشی از یک واکنش گذرا نیستند بلکه ریشه در دو گونه رسوبات فاشیستی در ذهنیت بسیاری از ایرانیان دارد. این رسوبات فاشیستی عبارت اند از: ناسیونالیسم و بنیادگرایی دینی. که در ظاهر متفاوت، و در عمل گاه متضاد عمل می کنند و به عنوان مثال هنگام تداخل مراسم دینی محرم و مراسم ملی نوروز در تقویم، رو در روی یکدیگر صف آرایی می کنند، اما با نگاهی ژرف تر به رفتارها و نوشتجات این دو گروه می توان متوجه شباهت های ماهوی در عین تفاوت های ظاهری آنان شد. طرز فکر هر دو طرف در اصل واکنشی توام با احساسات دیگرستیزانه و فرافکنانه نسبت به عقب ماندگی فزاینده ی ملل شرق (در اینجا خاورمیانه) نسبت به اروپا و سپس ایالات متحد آمریکا است. از میان واکنش های گوناگونی که اندیشمندان این ملت ها به این عقب ماندگی نشان دادند، ندای «بازگشت به خویشتن» جایگاه ممتازی در ادبیات سیاسی و اجتماعی این ملت ها یافت و صد البته این اندیشمند ما هست که «خویشتن» را برای جمعیتی در حدود مرزی مشخص تعریف می کند. در ایران دو تعریف یکی مبتنی بر تشیع از سوی اندیشمندان سنتی تر و دیگری تعریف مبتنی بر ایران باستان عمدتا از سوی اندیشمندان سکولار به جامعه عرضه شد. در یک سوی این گفتمان برای نمونه می توان از سیدجمال الدین افغانی، مرتضی مطهری و تا حدی علی شریعتی نام برد و در سوی دیگر میرزاآقاخان کرمانی، احمد کسروی و باز تا حدی عبدالحسین زرین کوب. گفتمان رسمی دو حکومت جمهوری اسلامی و پهلوی را نیز می توان در چهارچوب نوشتجات دو جریان یاد شده تحلیل کرد.
از تفاوت های ظاهری اگر بگذریم و قدری ژرف تر بنگریم شباهت ها زیاد است: هر دو گروه "بنیادگرای شیعی" و "ناسیونالیست پارسی" درست به سبک جنبش های توتالیتر و فاشیستی از رنج ها، شکست ها، محرومیت ها، کمبودها و مشکلات مردم نضج می گیرند. پس از سقوط شاخص وال استریت و بحران اقتصادی فراگیر و اثر آن بر اقتصاد شکست خورده ی آلمان در سال 1933 ناگهان آراء حزب ناسیونال سوسیالیست در رایشستاگ به صورت تصاعدی افزایش یافت. بلشویک ها در روسیه ی 1917 با دو شعار بسیار ساده قدرت را تصرف کردند که نیاز فوری و مبرم آحاد مردم حرمان زده ی روسیه در آن مقطع زمانی را می رساند: پایان فوری جنگ با آلمان (در قالب جنگ اول جهانی) و تمرکز قدرت در شوراهای کارگری. ناسیونالیسم که از غرب به ایران وارد شد زمانی نیرو گرفت که درماندگی ایران در برابر همسایه های شمالی و جنوبی (که امروزه به نادرست بر گردن قاجارها انداخته می شود) و شکست ها و امتیازات به طرز فزاینده ای بر اقشار بیشتری از مردم آشکار شد. همچنانکه بیشتر مخاطب تبلیغات مذهبیان رادیکال را در دهه ی پنجاه و سال های منتهی به انقلاب پنجاه و هفت حاشیه نشین ها و ساکنین حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ تشکیل می دادند. وجه اشتراک این دو گفتمان یعنی گفتمان ناسیونالیستی پارسی گرا و بنیادگرایی شیعه گرا با یکدیگر از یک سو و با جنبش های توده ای و توتالیتر مانند جنبش نازی در آلمان یا استالینیسم در روسیه از دیگر سو، از جهت روایت های تاریخی آن است که تصویر گذشته ای با شکوه و در عین حال مبهم را با نقل گزینش شده، جانب دارانه و یک سویه ی حقایق تاریخی که گاه تا سر حد جنون تاریخ سازی پیش می رود در ذهن مخاطبان ترسیم می کنند؛ سپس این دوران اسطوره ای در اثر بی توجهی و عدم پایبندی مردمان آن عصر به یک سری ارزش ها دچار انحطاط و فرسودگی می شود. گفتنی است آن جامعه ی رویایی همان جامعه ای هست که در اصل «راوی» و نظریه پرداز فاشیست مسلک ما برای آینده ای نزدیک تدارک دیده و آن ارزش های اشاره شده که مورد بی توجهی قرار گرفته بودند همان ارزش های درون ذهنی نظریه پرداز است که مقاصد و امیال سیاسی او را مشروعیت می بخشند. " آلفرد رزنبرگ" نظریه پرداز نازی ها در آثار خود به ویژه کتاب "اسطوره ی قرن بیستم"و همچنین "کنت دو گوبینو" از گذشته ای سخن می گفتند که هنوز در آن «اختلاط نژادی» صورت نپذیرفته بود و نژاد برتر در آن حرمت داشت. مطهری و مانند او با آب و تاب در تمجید «دانشمندان و متفکران بزرگ اسلامی» و «دوران طلایی تمدن اسلام» قلم زده اند و آن را در مقابل تمدن غربی قرار می دهند بدون آنکه توجه کنند اساسا همین مفاهیم تمدن، هنر، معماری یا فلسفه با پسوند «اسلامی» ابداع محافل دانشگاهی غرب بوده است که در عین حال عبارتی بسیار مبهم، گزافه و غلط انداز هست. بگذریم از آنکه برخی معتقدند بخش زیادی از علم و فلسفه این دوران باشکوه که به اسلام وصله و پینه می کنند، چیزی بیش از ترجمه و شرح و تفسیر همان آثار یونان در طب و فلسفه و ریاضیات و ستاره شناسی نبود. ناسیونالیست های ایرانی نیز در آثار خود بدون در نظر گرفتن کاستی های فراوان ساخت سیاسی و اجتماعی این کشور که در طول تاریخ ایران چه پیش و چه پس از اسلام تداوم داشته و گاه به امروز هم رسیده است، تصویری رویایی از ایران باستان ترسیم می کنند. جامعه ای آرمانی که در آن کشورگشایی های پادشاهان خودکامه ی هخامنشی و ساسانی که هدفی جز افزایش ثروت و حشمت شخصی این دودمان ها از طریق قتل و غارت نداشته، لباس «میهن پرستی» و «خدمت به کشور و مردم» به تن می کند و از این پادشاهان خونخوار به عنوان نمایندگان فرهنگ و هویت ایرانی تجلیل می شود، بدون توجه به این حقیقت که اساسا «میهن» ،«فرهنگ» ،«مردم» و مانند این ها به آن معنا که در ذهن انسان امروزین نقش بسته مفاهیمی مدرن هستند و در آن روزگار فاقد هر گونه موضوعیت بوده اند. در شرایط قدرت مطلقه و آن هم در در 25 سده ی گذشته شهروندانی دارای حق وجود نداشتند که قرار باشد از سوی یک پادشاه آرمانی به آنان «خدمت» شود و وظایفی نیز برای آنان که فره ایزدی را از خود خدا دریافت می کردند تعریف نمی شد. همچنین از لحاظ تمدنی مثلا هخامنشیان به راستی قومی نیمه بدوی و مهاجم بودند که چیز زیادی به ذخیره ی فرهنگ و تمدن بشر نیفزودند و گواه آن هم عدم وجود نام حتی یک اندیشمند برجسته و یک برگ کاغذ حاوی مطالب خردمندانه از آن روزگار است. دوران ساسانی از این لحاظ به مراتب بهتر بود اما باز هم تسلط شدید موبدان بر زندگی اجتماعی و ماهیت دینی حکومت و ساختار طبقاتی سخت و نفوذناپذیر مانع از پیشرفت های چشم گیر در عرصه ی علم و فرهنگ می شد. حقیقت مطلب اما آن است که شکست های پی در پی ایران در قرن نوزدهم و ضعف و عقب ماندگی و حس تحقیر فزاینده این کشور در مقابل غرب روح جمعی محافل روشن فکری ایران را به سوی مکانیسم های دفاعی مانند فرافکنی مخرب و خلسه آور سوق داد: اگر در این روزگار مرزهای کشور به راحتی توسط یگان های اندکی از سپاه دشمن در نوردیده می شود در عوض روزگاری هم بود که سپاهیان ما(این "ما" می تواند سپاه ایران یا سپاه اسلام باشد بسته به گفتمان ناسیونالیستی پارسی یا بنیادگرایی دینی) سرزمین های مصر و یونان و یمن و میان رودان و اسپانیا و شمال آفریقا را عرصه ی تاخت و تاز خود می کردند. اگر امروز تمام مایحتاج زندگی ما از دارو و مواد غذایی گرفته تا انواع کالاهای صنعتی از غرب وارد می شود، روزگاری هم بود که ما صادرکننده ی این کالاها به غرب و تولیدکننده ی اصلی علم و دانش بودیم. اما قضیه نمی تواند به اینجا ختم شود. چون باید دلیلی هم برای ناتوانی و سستی امروز ارائه شود و اینجاست که انگشت اتهام عموما به سمت اعقاب یک گروه خاص در جامعه ی معاصر دراز می شود: در نزد نازی ها یهودیان مقصر درماندگی و شکست های ملت آلمان به ویژه در جنگ اول جهانی قلمداد و به موقع قتل عام شدند و در روسیه ی استالینی کولاک ها همین نقش خونین را ایفا کردند. بنیادگرایان اسلامی ایران تبلیغات و پروپاگاندای شدیدی را علیه سنیان در پنج سده ی گذشته و بهاییان در یک سده ی گذشته انجام داده و می دهند. و به مانند آنان ناسیونالیست های پارسی گرا عرب ها یا بعضا ترک ها را عامل عقب ماندگی و انحطاط ایران معرفی می کنند. اینگونه است که گفتمان کینه و نفرت و دیگر ستیزی که امروزه در شبکه های اجتماعی بازتاب پیدا می کند و در ابتدای یادداشت از آن انتقاد کردیم در جامعه رواج پیدا می کند و «قربانی می گیرد».

۱۷ نظر:

  1. عرب زدگی و عربیسم عراقی درد بزرگ ایران است موجودات بی محتوایی که با لشکر مقدسات مال و زندگی وهویت ایران را به تاراج می برند آنوقت تو توی روشنفکر چپ زده دربدر تو نسخه می پیچی و یاوه گویی می کنی هویت ملی اصل وجود است و این که مارا به قهقرا می برد همین ریشه های فاسد عربی تقدس مابی و تقدس سازی است و تنها هدفشان از بین بردن هویت وملیت ایرانی است و به اسم اسلام و ائمه و غیره سروری ورهبری و همه چیز را در اختیار دارند تا ببرند ببرند ----- عامل جهل وعقب ماندگی ما همین خرافه سازی و خرافه پرستی است و دردی سرطانی از امثال بی هویت های روشنفکر ماب پس پرده که سر در آخور سرویسهای جاسوسی دارند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آفرین بر تو ای جوان عاریایی! درود هوخشتره بر تو باد که با پلیدی ها می جنگی!

      از کجا فهمیدی من از سازمان سیا حقوق می گیرم اهریمن؟! تورا خدا جایی نگی ها! پول تو جیبی ندارم برم قاقالی لی بخرم آخه!

      حذف
    2. آقای محترم کمی انصاف ما در زمان پهلوی ما با کدم کشور جنگ داشثیم از سادات تا عر بستان همه دست ایران بودند شاه هم دیکتاتور مثل فرانکو بود میهن دوست در آن زمان جنگ سرد بود ولی کسی از ناسینالیسم ایران در جامعه حرفی بزند اصلان شاه و نخست وزیر در سال دو سه بار سخن نمی گفتن و رژیم آن زمان نمخواست که انقلاب صادر کنند بدبختیها ی در ۵۷ شروع شدفاشیزم شعیه در زمان آخوندزاده وغیره دنبال هویت ایرانی بودن که ب عنوان تئوری دولت و ملت مدرن دربوجود آمد در زمان رضا شا ه در آمد دادگستری نوین مدارس سراسری، با نک مرکزی ،... رضا شاه در تنها سفرش به ترکیه بخاطر احترام بجای مترجم با آتا ترک سعی می کنه ترکی حرف بزند ولی امروزمسئله تشدیداختلافت برای اهدا ف دیگراست

      حذف
    3. دوست عزیز من که اصلا هدفم قیاس حکومت پهلوی با جمهوری اسلامی نبود.صرفا اشاره هایی به شباهت گفتمان ناسیونالیستی و بنیادگرایی دو حکومت کردم و بس . اینکه کدام خوب بود کدام بهتر بود و... موضوع این یادداشت نیست.

      حذف
  2. ببین دوست عزیز یکبار دیگر متنتو بخون ببین سراپا تهمت زدی، فحش داری و بدون مدرک، تاریخ رو پس و پیش کردی

    پاسخحذف
  3. من متنو کامل نخوندم ولی این احمقانه است که ما فکر کنیم مشکلات ما با حمله اعرب شروع شد. بهترین کتاب به نظر من کتاب ما چگونه ما شدیم نوشته صادق زیبا کلام هست که کامل و مستدل توضیح میده.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بله کتاب "ما چگونه ما شدیم" برای شروع خوب است. البته من کتاب "سنت و مدرنیته" او را بیشتر می پسندم چون در حوزه ی تخصصی اش نوشته و متاسفانه ما چگونه ما شدیم فراتر از حوزه ی کاری زیباکلام است.این کتاب ضعف های متعددی دارد که اینجا جایش نیست که ذکر کنم.

      حذف
  4. This is the first and the only written article whiich clearly sheds light on the painful facts that most iranians are unable to undestand. well done

    پاسخحذف
  5. بزرگترین بی فرهنگی معاصر ایرانیان ، همین نژادپرستی و دشمن تراشی خیالی برای پوشش دادن ضعفهای خودشان است. یعنی مورچه هایی هستند که میخواهند فیل دیده شوند. این هم از هنرهایی است که فقط نزد ایرانیان است و بس.

    پاسخحذف
  6. در جواب اون دوست ناشناس در کامنت اول: مگر اونهایی که شما ادعا میکنید دارن دست به این کارها میزنن از کشورهای عربی اومدن و بر ما مسلط شدن؟ یا از مریخ؟ خوب اونها هم زاده همون فرهنگی هستن که شما انتقادش رو تحمل نمیکنی. مشکل اصلی فرافکنیه. اینه که مانع هر گونه اصلاحه. انکار البته همیشه اولین واکنش آدمهاس.

    پاسخحذف
  7. بسیار خوب بود ولی از لحظ نگارش در جمله بندی ها کمی دچار مشکل شدم .امیدوارم که این مطلب از لحاظ نگارش تحیح بشود تا خواننده بتواند به ژرفای مطلب فرو رود و از سطحی نگری بپرهیزد .
    چون معتقذم دوستان در نظرات خود اصل مطلب را برداشت نکرده اند .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنون از نظرتان.
      اما اگر به صورت مشخص اشاره می کردید که کدام جملات را می شد بهتر نوشت بیشتر کمکم می کرد.

      حذف
  8. سلام
    بخشی از متن درست است
    رفتارهایی که در شبکه های اجتماعی در این مورد و دیگر موضوعات مشابه انجام میشود جالب نیست و امیدوارم با کمی تمرین وآگاهی رسانی عاقل تر ها مرتفع شود
    ولی نگارنده این متن انگار ته دلش با ملیت ایرانی مشکلاتی دارد (این برداشت من بود )و تلاش دارد ملی گرایی پارسی را در کنار تشیع قرار دهد و اگر کسی ذره ای آگاهی اجتماعی در جامعه ایران داشته باشد می داند که این دو با هم قابل جمع نیستند مگر از دیدگاه کمونیسم وتجزیه طلبی !
    ملی گرایی در هیچ کشوری مذموم نیست فقط دیده میشود که ایرانیان خارج رفته وگروه اندکی داخل کشور از ان بعنوان یک ژست روشنفکرانه استفاده می کنند
    دوست گرامی ملی گراها وبقول شما ناسیونالیست های پارس گرا !!!تنها چهارچوب منافع کشور را در نظر دارند و بعید میدانم درگیر عقیده سیاسی خاصی باشند
    وطن پرستی یک حس است که باید تجربه اش را داشته باشی ...شاید هم ترک باشی ؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام.
      من هیچ مشکلی با هیچ ملیتی ندارم و اگر متن را خوانده اید باید یادتان باشد که عرض کردم منکر وجو همین رفتارهای زشت ایرانی ها در میان عرب ها و نسبت به ایرانیان نیستم اما امروز مخاطب من عرب ها نیستند و من هم زبان عربی بلد نیستم وگرنه همین حرف ها را به آنان نیز می زدم.

      در مورد سوال آخرتان خیر من فارس زبان هستم و اتفاقا تا همین دو سال پیش هم یک ناسیونالیست بودم و کامپیوترم پر بود از عکس کورش و داریوش و... . ولی امروز انکار نمی کنم که یک جهان وطن میانه رو هستم.

      حذف
  9. https://www.youtube.com/watch?v=E_mZwVCwS0Y

    پس اینهمه قوانین وحشیانه از کجا امده ؟
    چه شیعی و چه سنی .به سبک حزب الله و یا داعش ؟

    پاسخحذف