۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

صدا و سیما کماکان «در حاشیه»؛ مهران مدیری مصداق یک هنرمند غیرمتعهد و خدمه ی استبداد

                           

1. حدود یک سال پیش خانم مسیح علی نژاد مصاحبه های تلفنی را با برخی بازیگران فیلم سینمایی «قلاده های طلا» انجام داد1. همان فیلمی که تبلیغات فراوانی از سوی دستگاه های حکومتی پیرامون آن شکل گرفت و برای نمونه در سینماهای چندین دانشگاه پخش شد. در این فیلم معترضان به نتایج انتخابات سال 88 آماج حملات و نسبت های ناروا قرار گرفتند که البته در رسانه های حکومتی امری مرسوم است. «قلاده های طلا» جایگزین «گشت ارشاد» شده بود که به دلیل نگاه انتقادی همراه با طنز نسبت به این اقدام ضدفرهنگی و داعش وار نیروی انتظامی، پس از شش روز اجازه ی پخش در سینماهای کشور را نیافت. در مصاحبه ی خانم علی نژاد چندین بازیگر اظهار داشتند که صرفا برای مقاصد معیشتی و حرفه ای در این فیلم بازی کردند و به اصلاح «آدم سیاسی نیستند» و یا «بازیگرم و بازی می کنم و از کسی جانب داری نمی کنم». در اینجا پرسشی را به پیش می کشیم و بحث پیرامون پاسخ آن را به پایان یادداشت احاله می دهیم؛ با عطف توجه به این نکته که نگارنده مدعی داشتن پاسخی همه جانبه به آن نیست و صرفا دیدگاه شخصی خود را بیان می کند: آیا هنرمند باید در کار هنری خود نسبت به مجموعه ای از طرز تفکرها احساس تعهد کند و هنر خود را به خدمت آن طرز فکر دربیاورد یا آنکه صرفا هنر را باید برای هنر بخواهد2؟ 





2. در چند سال گذشته بر خلاف روال معمول یکی دو دهه ی اخیر هیچ سریال طنزی به کارگردانی مهران مدیری از صدا و سیمای حکومتی پخش نشد. از جمله مجموعه ی «قهوه ی تلخ» که صرفا به صورت خانگی از طریق فروشگاه های سطح شهر به دست مخاطب می رسید. اما گویا مشکل فزاینده ی کمبود مخاطب صدا و سیما و اعتراف گاه و بیگاه مسئولین فرهنگی حکومت در روی آوردن روزافزون اقشار جامعه به شبکه های ماهواره ای سبب شد که صدا و سیما امسال در نوروز 94 دوباره دست به دامان «دلقک»های سابق خود شده کم و بیش همه را در یک مجموعه زیر نام «در حاشیه» گرد هم آورد. با تماشای چهار قسمت نخستین این مجموعه به نظر نمی رسد دست اندرکاران آن به جز ادا اطوارهای خنک، نخ نما و به شدت تکراری چند کار گذشته چیز بیشتری برای ارائه داشته باشند. بینندگانی که چند مجموعه ی پیشین مانند «شب های برره» «پاورچین» یا «نقطه چین» را تعقیب کرده و به خاطر دارند می توانند تکرار خسته کننده ی سوژه هایی را ببیند که گاه حاکی از عمق بی خبری، سطحی نگری و ذهنیت ارتجاعی و در عین حال برج عاجی نویسندگان و کارگردان آن است. سوژه هایی از این دست: "مردی که با همسرش اختلاف پیدا کرده و همسرش نیز او را از خانه بیرون کرده" ، "غذای بدمزه ای که همسر درست کرده و مرد مجبور است وانمود کند که لذیذ است" ، "مردی که مجبور است دنبال کار بگردد و نمی تواند" ، "دختری که در حال ترشیدن است و کسی به سراغش نمی رود" البته همه ی این مشکلات باز مانع آن نمی شود که اغلب مجموعه ها در خانه های چند میلیاردی شمال شهر فیلم برداری شوند، مانع آن نمی شود که پس از حل بسیار غیرمعقول و غیرواقعی این مشکلات در چند قسمت اول دیگر خبری از فشارهای شدید روحی _ روانی و محدودیت های شدید فرهنگی و اجتماعی که از طرف حاکمان ایدئولوژی زده و توهم زده بر سر مردم آوار می شود نباشد. مجموعه ی «درحاشیه» به عنوان آخرین کار مهران مدیری هم اکنون از شبکه ی سه تلویزیون حکومتی در حال پخش است. محوریت داستان اینبار پزشکان هستند. مجموعه ای از وقایع بسیار بی ربط، به طرز ناشیانه ای به همدیگر وصله و پینه شده سه پزشک از سه طبقه ی متفاوت را در یک اداره به یکدیگر می رساند. گویا با اعتراضاتی که پیش از پخش سریال از سوی نظام پزشکی مطرح شد تعدیل هایی در داستان صورت گرفت. در یک کشور با شرایط عادی یعنی آزادی رسانه ها و چندصدایی بودن حتی به صورت نسبی می توان آرمانی داشت مبنی بر اینکه هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که نتواند دست مایه ی طنز قرار بگیرد و البته بزرگ نمایی عیب و ایرادها شالوده ی اصلی طنز است. اما عیب کار در ایران به عنوان یکی از بسته ترین کشورهای جهان از لحاظ آزادی های سیاسی و اجتماعی آنجاست که آن دو قشر مسلط و متفوق «پاسدار» و «آخوند» به انضمام تمام متفرعات و امحاء و احشاء عریض و طویل آنان از سران نیروی انتظامی و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی گرفته تا شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان و قوه ی قضائیه و سازمان تبلیغات اسلامی و چه و چه که علت العلل اگر نگوییم همه باید بگوییم بخش اعظم مشکلات،فسادها و چالش های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور هستند نسبت به هرگونه انتقاد و کنایه ای مصونیت آهنین دارند و در این میان مانند روال همیشگی صدا و سیمای حکومتی در طنزهای بی محتوا و خنک خود، گویا دیواری کوتاه تر از زنان و دختران جوان برای طنز و کنایه پیدا نمی شود. عمل های زیبایی بیش از حد و غیرضروری دختران که به طور غیرمستقیم معلول سیاست های فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر ایدئولوژی داعشی حکومت است بزرگ نمایی و ریشخند می شوند، اما دریغ از کم سوترین پرتویی که بر آن علت ها افکنده شود. پرسش اینجاست که به عنوان مثال دست اندرکاران فیلم سینمایی «گشت ارشاد» که لابد از لغو مجوز پخش اثر خود در سینماهای کشور زیان دیدند کمتر از آقای مدیری «طنّاز» بودند یا آنکه از عمق بینش ایشان برخوردار نیستند؟ یا به عنوان مثالی دیگر زیرمیزی گرفتن برخی پزشکان از بیمار پررنگ می شود، اما خبری از دزدی ها و اختلاس های چندهزار میلیاردی سران حکومت، بسیجی های اقتصادی و رزمندگان و جان برکفان و سربازان گمنام عرصه ی دور زدن تحریم ها نیست.

3. در اینجا نگارنده نه صلاحیت اظهارنظر درباب ارزش های هنری کار آقای مدیری و دست اندرکاران ایشان را در خود می بیند و نه حتی هرگونه بحثی پیرامون این سریال بی اهمیت وجهه همت این یادداشت کوتاه است، بلکه هدف نه پاسخ بلکه بحثی پیرامون همان پرسش نخستین یعنی «تعهد هنرمند» است و "در حاشیه" زمینه ای را برای چنین بحثی فراهم می کند. در این مورد خاص متاسفانه باید گفت با توجه به پیشینه ی نه چندان درخشان آقای مدیری در به تمسخر گرفتن متحصنین مجلس ششم در اعتراض به «کودتای انتخاباتی» شورای نگهبان و رد صلاحیت های گسترده ی نمایندگان گرفته تا تمسخر شبکه های ماهواره ای برون مرزی آن هم در اوج خفقان پس از سرکوب معترضان سال 88 و عدم همراهی او با هیچ یک از جنبش ها و حرکت های جامعه ی مدنی _بر خلاف بسیاری هنرمندان طراز اول کشور_ آری چنین سو پیشینه ای ایشان را هنرمندی متعهد و مردمی در ردیف شجریان ها و پناهی ها و غیره و غیره قرار نمی دهد؛ گو اینکه میلیون ها مخاطب عام از جمله خود نگارنده کم یا زیاد در برخی صحنه های فیلم لبخندی بر لبانمان نشسته باشد، گو اینکه ایشان حقیقتا دارای استعداد طنزپردازی و خنداندن مردم باشند؛ اما به قطع و یقین هنرمندانی در زمینه های گوناگون موسیقی، ادبیات یا سینما ده ها برابر بزرگ تر از ایشان از لحاظ هنری و چه بسا ده ها برابر ضعیف تر از یک عمله و عکره ی دستگاه گوبلزی پخش اعتراف اجباری، از لحاظ مالی بودند که به خاطر همان تعهدی که نسبت به مردم و مطالبات به حق آنان قائل بودند موقعیت های زیادی را از کف دادند: از رسانه های عمومی طرد شدند، کارهایشان پشت سد ممیزی وزارت بی فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفتار شد، مورد ناسزا و تحقیر رسانه های وابسته به جریان تکفیری قرار گرفتند و یا حتی راهی زندان و تبعید شدند. از مهران مدیری، از هنرپیشگان «غیرسیاسی» فیلم «قلاده های طلا» و از هر نخبه ی علمی، فرهنگی و ورزشی در هر زمینه و سطحی انتظار نمی رود که «قهرمان» باشند، انتظار نمی رود با جنبش یا مطالبه ی خاصی همراهی کنند، حتی اجباری نیست در مساله ای که به آن علاقه یا ورودی ندارند سرک بکشند و خود را به کوچک ترین مخاطره ای بیاندازند؛ اما از دیگر سو باید بدانند که اگر به یک وادی پا نهادند، اقتضائات اخلاقی آن را درست بشناسند و مراعات کنند و اگر توان آن را در خود نمی بینند همان بهتر که وارد نشوند و بی طرفی خود را حفظ کنند. در این صورت دست کم فرد می تواند مفتخر به این باشد که به «مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری» عمل کرده است3. هیچ ایرادی ندارد که به عنوان مثال از عمل های زیبایی غیرضروری یا زیرمیزی های پزشکان انتقاد شود اما فرد منتقد باید با خود بیاندیشد که آیا این جنم را در خود می بیند که نوک پیکان نقد را اندکی به سوی مراکز قدرت منحرف کند یا خیر؟ و اگر پاسخ منفی است طرف ضعیف را هدف گرفتن و سمبه ی پرزور را رهاکردن عین بی اخلاقی و هرزه درایی است و آن طنز عین ابتذال و مصداق بارز عملگی جور.

4. در آخر بازگشتی هم داشته باشیم به پرسش نخستین. از نظر نگارنده هنر از لحاظ معرفت شناختی نمی تواند به هیچ طرز فکری یا مجموعه ای از طرز فکرها متعهد نباشد؛ حتی اگر خود هنرمند از این تعهد ناخودآگاه بی خبر باشد. ذهنیت های هنرمند و تاثیر حضور او در بافت فرهنگی و فکری اجتماع زمان خود بر آن ذهنیت ها در آفرینش یک رمان، یک موسیقی، یک فیلم یا یک تابلوی نقاشی اثر می گذارد و به آن الهام می بخشد. اما آگاهی هنرمند از این موضوع و هدایت هنر خود در جهت ارزش های انسانی و دستاوردهای فکری متعالی بشر چون آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و اقتصادی می تواند از او یک هنرمند متعهد و سرانجام جاودان و ماندگار بسازد که تا قرن ها از او و کارهایش به نیکی یاد شود.
---------------------------------------------------------
یادداشت ها:


2. در این نوشته بحث معیشت هنرمند مد نظر نیست.
3. اشاره به نوشتاری از "هانا آرنت" با همین عنوان.

۱۰ نظر:

  1. با اینکه میدونم نظرم باعث شدید تر شدن عقده‌های شما میشود ولی‌ متاسفانه باید بگم من هم مثل میلیون‌ها ایرانی‌ دیگر خیلی‌ این سریال را دوست داریم.

    پاسخحذف
  2. مهران مدیری از هنرمندان خوب این دیار است. اگر با دقت نگاه کنید می بینید که در اکثر برنامه هایش با زیزکی به ارکان حکومتی و اچتماعی می تازد

    پاسخحذف
  3. اشتباه می کنی چیزی که شما می خوای شدنی نیست اونهم در سیمای میلی آخوندی

    اما اگر با دقت نگاه کنید و چشم از ظاهر کار برداری مدیری در عمق کارش و سر بزنگاه مناسب زهر خود را به آخوندها می ریزد.

    پاسخحذف
  4. جای تاسف‌ست که آن «میلیون‌ها» هم به‌مانند شما درک نمی‌کنند امثال مدیری یکی به نعل می‌زنند و یکی به میخ تا از این هیاهو برای خودشان کیسه‌یی بدوزند. از مردمِ خوش‌خیال ما هم که در ماه صورت امام می‌بینند بعید نیست که در هر دقیقه‌ی تولیدات این شیاد برداشتی داشته باشند که پیش‌فرض‌شان را تایید کند.

    پاسخحذف
  5. Ma nemitoonim tavagho dashte bashim hame Panahi va Shajarian bashan. harki too Iran kar mikone dare ba nezam va baraye nezam kar mikone.

    پاسخحذف
  6. من باور ندارم که مهران مدیری اصلا بداند که به چه کسی‌ هنرمند می‌گویند. شناخت در تعهد به مردم است که هنر را به وجود میاورد و شجریان‌ها را می‌سازد. مهران مدیری به درستی یک دلقک است.

    پاسخحذف
  7. نوشته بسیار هنرمندانه ای بود. مشکل ما اینجاست این ملت آنقدر زیر فشارهای همه جانبه است که مهران مدیری که کاری جز لودگی بلد نیست تبدیل به هنرمند طنز پرداز میشود. جای امثال مدیری سیرک است نه سینما و تلویزیون.

    پاسخحذف
  8. به شدت تابلو است که نوشته به ظاهر انتقادی شما از سوی جامعه منحرف پزشکی ایران سفارش داده شده است

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مهران مدیری با عدهای دنبال گنج میگردند چند سال پیش امده بود در الیگودرز دادگاه شکایت کرده بودکه سکه تقلبی در داخل دله ماست گذاشبه و به ایشان گفته بودند سکه ها داخل دله است در گوشه ای پیاده رو گزاشته بودند ایشان هم دله را بر میدارد ودر نزدیکی قم دستش را در دله میکند تا سکه طلا در اورد .بعد از تمیز کردن سکه می بیند تقلبی هستند و زمانی سوزش کونش زیاد میشود که می بیند همه تقلبی هستند وخودم ایشان را در دادگاه الیگودرز دیدم البته به خرم اباد هم رفته بود و سیمای خرم اباد با ایشان یک مصاحبه ای نه در این مورد انجام داده بود حالا شما چه انتظار اخلاقی از ایشان دارید .ایشان یک دزد بیش نیست

      حذف
  9. من با شما کاملا موافقم، متاسفانه همیشه طنز در این کشور مترادف مسخره کردن دیگری بوده است.این ها کمدی کار هستند نه طنز پرداز، طنز پرداز عبید است و هم چنین ملانصرالدین.

    پاسخحذف