۱۳۹۴ شهریور ۲۸, شنبه

تصویر حذف واژگان «رضاشاه» و «محمدرضاشاه» از لوح راهنمای آرامگاه باباطاهر در همدان

                        
                           
هر کسی که در این وبلاگ چند پست ارسالی را ولو به طور سرسری و روزنامه ای بخواند متوجه خواهد شد که نگارنده هیچ گونه هواداری از حکومت پهلوی نمی کند و سنخیتی با «اصحاب نوستالوژی» که خود را سرگرم چند عکس از دوران پیش از انقلاب کرده اند، ندارد؛ بلکه خود منتقد این جریان است. معتقدیم که باید رویه هایی که چه از بعد کلان و ساختاری و چه از بعد خرد و ذهنی منجر به تولید و بازتولید استبداد و دیکتاتوری می شوند را به تیغ نقد کشید و چنانکه از واژه ی «رویه» بر می آید این نقد صرفا متوجه اشخاص نیست. و آنچه که در این نقد اهمیت دارد آن است که باید جانب انصاف را مراعات نمود. دودمان پهلوی یا هر دودمان دیگری خوب یا بد جزوی از تاریخ این کشور هستند. هیچ بخشی از تاریخ را نمی توان و نباید حذف کرد. به جایش می توان و باید آن را به تحلیل کشید، تفسیر کرد و وقایعش را از چشم اندازهای نظری گوناگون ریشه یابی نمود. این یک رویه ی اشتباه در تاریخ ایران بوده که اغلب حکومت ها با هر گونه نشانه و اثری که از دوران پیش از خود باقی می ماند برخورد حذفی می کرد و چه بسا یکی از دلایل اینکه می گویند ایران بیشترین شمار پایتخت را در تاریخ جهان داشته است همین باشد. برای مثال قاجاریان با وجود علاقه ای که به حافظ داشتند آرامگاه او را تخریب کردند صرفا به این دلیل که در دوره ی کریم خان زند ساخته شده بود. یا به عنوان مثالی دیگر در دوران شاه نمی شد نام مصدق را بر زبان آورد.
آرامگاه باباطاهر عریان_همدان
 این رویه پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی صبغه ی ایدئولوژیک هم به خود گرفت و شدیدتر شد. بسیاری از خیابان ها و بناهای تاریخی تغییر نام داده شدند، گاه صرفا به این جرم که واژه ی «شاه» روی آن بود، ولو اینکه آن شاه اساسا ربطی به محمدرضاشاه نداشت. برای نمونه نام استان کرمانشاه به خاوران [تصحیح:«باختران» درست است که به اشتباه خاوران نوشته بودم و یکی از کاربران بالاترین تذکر دادند.] و مسجد شاه اصفهان به مسجد امام تغییر داده شد. البته ناگفته نماند که این رویه بعدها تعدیل شد. آنچه که برای ما اهمیت دارد آن است که همین رفتار را در زندگی روزمره و کنش های سیاسی اجتماعی خود انجام ندهیم. بسیاری از ما عادت کرده ایم که نام مخالفان فکری و سیاسی خود را به شکل تمسخرآمیز و بدی تکرار کنیم. بر سر نشان روی پرچم ایران تعصب بیش از حد می ورزیم چنانکه گاه کار به انگ زنی کشیده می کشد. مقصود آن نیست که با دگرگونی مخالفت کنیم اما دگرگونی بیشتر باید متوجه ریشه ها باشد، حال آنکه ما در حرکت های سیاسی خود بیشتر هرس شاخه و برگ اکتفا می کنیم.


بر روی نگاره کلیک کنید.

 این تصویر را هنگام بازدید از آرامگاه باباطاهر عریان در همدان گرفتم و چنانکه مشاهده می شود جملاتی که در آن اشاره ای به نام های رضاشاه و محمدرضاشاه شده است پاک شده و بعدا کسانی با خودکار و ماژیک آن را بازنویسی کرده اند! به نظر می رسد این دو بیتی زیبا از باباطاهر هم آنچنان بی مناسبت به موضوع مطلب نباشد و پندی باشد برای آیندگان اگر می خواهند رفتارهای زشت آنان را بر نشمارند:
            
   مکن کاری که پا بر سنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خونند تو وینی نامه‌ی خود ننگت آیو


















۵ نظر:

  1. دیر نیست هنگامی که تمامی آثار اسلامی و آخوندیسم از سرتاسر ایران برچیده خواهد شد.

    پاسخحذف
  2. با درود بر شما. بار ِ دیگر نوشتاری ارزشمند از شما را از دیده گذراندم؛ حقیقت را که تاریخ ِ این سرزمین مشحون است از این سان تکرارهای بیمارگونه و دورهای عبث، و به رای ِ بنده آنرا علتی نیست مگر بیماری ِ هولناک و کشنده ی استبداد.
    من نمی دانم که حقیقتاً این چه نفرینی است که ایرانیان را فروگرفته است و چه سان می توان ازان خلاص یافت.
    به هر حال از شما سپاسگذارم که درین نکات دقیق می شوید و بسیار دوست می دارم با انسانی فرهیخته همچون شما دمساز شوم.
    راستی، حال که شعری از باباطاهر را در اینجا نهادید، بد نیست بگویم که بنده نیز چندی چکامه سروده ام که کس تا به حال آنها را نخوانده است و اگر راغب باشید، مایلم با شما نیز در میان بنهم.
    با دورد و سپاس ِ بیکران

    پاسخحذف
  3. خیلی راغبم که عضو شوم ولی نمی دانم چگونه، شما اگر می دانید بنده را راهنما باشید.
    با سپاس

    پاسخحذف