۱۳۹۴ شهریور ۱۲, پنجشنبه

بیژن جزنی، خسرو گلسرخی و یورش مرتجعان «مُد پرست» به روشنفکران مبارز.

                         

امروزه وقتی سخن از «مد» به میان می آید بی درنگ اذهان به سمت و سوی مدل لباس و جراحی های زیبایی و باشگاه های پرورش اندام کشیده می شود. اما مگر مدپرستی تنها در نوع پوشش و آراستگی ظاهری است که چهره می نماید؟ دست کم در عرصه ی اندیشه و حتی عرصه ی سیاسی ایران چنین نیست؛ حدود یک ماه گذشته تیتر نشریه ی مهرنامه توجه زیادی را به خود جلب نمود و واکنش هایی را برانگیخت : «روشن فکران تروریست»! و در کنار آن نگاره ای از بیژن جزنی خودنمایی می کرد. مسئولین نشریه که گویا با این مد جدید که به تن نشریه کرده بودند به خوبی از عهده ی جلب توجه برآمدند، اینبار جلد شماره ی بعدی نشریه را مزین به نگاره ای کاریکاتوری از کارل مارکس کردند که تفنگی نیز به دست داشت. پیشینه ی این نشریه و سردبیر آن برای جلب مشتری بر کسی که اندکی به این مسائل علاقه داشته باشد پوشیده نیست. در اینجا خیلی مهم نیست که نشریه به تیول سیدجواد جواد طباطبایی تبدیل شده برای ناسزاگویی غیرانتقادی به هر روشنفکر و مترجمی که جرات کرده اثر کلاسیکی را ترجمه کند و سپس با چند واژه ی آلمانی به خودنمایی بپردازد. چهره ی زشت این مدپرستی افراطی هنگامی توی ذوق می زند که پیشینه ی پایداری و مقاومت سردبیر آن آقای قوچانی را بگذاریم در کنار ناسزاگویی مداوم این نشریه به چپ: بسیاری بر این عقیده هستند که مجموعه مقالات «چرا نباید لائیک بود؟» تحت فشار بازجوها نگاشته شده است. مقصود دفاع از یک ایدئولوژی یا رویکرد مبارزه نیست و چه بسا خودمان هم کمتر از جماعت مدپرست «نئو خط امامی» و یا «نئو سلطنت طلب» منتقد رویکرد مبارزه ی مسلحانه و ایدئولوژی مارکسیست لنینیسم نباشیم. همان ها که در «دوران طلایی» امامشان، غرب زدگی آل احمد را که با حمایت تشکیلات خانم فرح دیبا منتشر شده بود چماق کرده بر سر روشن فکران و استادان دانشگاه می کوبیدند، امروز از قبل آن چماق کشی ها کرسی های دانشکده های علوم انسانی و اغلب نشریات را اشغال کرده سواد دست و پا شکسته ی خود از ترجمه های مغلوط اندیشمندان نئولیبرال غرب را به خورد دانشجو می دهند. البته مدپرستی تنها به این جماعت محدود نمی شود. گروه های سلطنت طلب و اصحاب نوستالوژی که اغلب سواد تاریخی خود را از چند مستند شبکه ی من و تو کسب کرده اند را باید به این جمع افزود. هویت های مجازی و سکنه ی لس آنجلس و لندن و پاریس که پس از قریب پنجاه سال هنوز یقه ی خسرو گلسرخی را رها نکرده اند که در دادگاهی گفت از اسلام به سوسیالیسم رسیدم. می توان و باید منتقد این سخن گلسرخی بود. گلسرخی در فضایی تفکر می کرد که به همراه داشتن کتاب های مارکس زندان در پی داشت. اما درباره ی کسانی که درعصر ارتباطات از استوانه ی کورش به حقوق بشر رسیده اند چه می توان گفت؟! آیا نمی توان نتیجه گرفت که محتوا همان است که بوده و تنها قالب ها، واژگان و در یک کلام «مد»ها هست که دگرگون شده اند؟ 

۱۲ نظر:

  1. سلام
    شما با سوادید و همه ما بی سواد ، قبول.
    اما می شود به من بی سواد پاسخ دهید که نتیجه اندیشه این جماعت به اصطلاح روشنفکر دهه چهل و پنجاه خورشیدی چه بوده ؟
    این جماعت روشنفکر آن دو دهه طلایی روشنفکری ایران کدام یک از مفاهیم علمی را درست تعریف کرده اند؟
    سخرانی علی شریعتی که به نام کتاب اسلام شناسی چاپ شده را بخوان ، او دقیقا" چه می گوید به جز مشتی پرت و پلا؟
    اینها روشنفکر نبودند ، مشتی روضه خوان بودند.و چنان جو اینها گرفته بود که فکر میکردند عالم دهرند و هیچ حرفی را به جز حرف بی سر و ته خود قبول نداشتند.
    مگر حال و روز ایران بجز آن چیزیست که این جماعت می خواست؟
    اینها ولایت فقیه می خواستند که هست.
    اینها خشونت می خواستند که هست.
    اینها اسلام مارکسیستی از آنجایشان بیرون آوردند که با چشم خود می بینیم.
    حال بالام جان یک نفری گفته که اینها نعوذ بالله اشتباه کرده اند به شما برخورده؟
    ایران در حال نابودی است دیگر چه فرقی میکند جزنی که بود یا شریعتی و گلسرخی و جلال آل احمد و سروش و بنی صدر بزرگ و دیگر حضرات.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوب برادر شما چرا ناراحتید؟ جمهوری اسلامی که حق همه این هارا گذاشت کف دستشان.

      حذف
  2. من شخصا از سرنوشت خسرو گلسرخی بسیار متاسف هستم، ولی‌..... ولی‌ هنوز نتوانستم به فهمم که چگونه می‌توان از شریعت اسلام به حقانیت کمونیسم رسید. یا چیز هایی در این حد. همین افراد با افکار مغشوش و در هم بر هم خود جاده صاف کن خمینی شدند.

    این احمق‌ها از یک طرف شاه را به نقض قانون اساسی‌ متهم میکردند ولی‌ در هیچ یک از نوشته‌هایشان کوچکترین اشاره‌ای به مشروطیت نمی‌‌کردند. اصلا گویی با مشروطیت قهر بودند

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز خسرو گلسرخی یک روشنفکر مرتجع بود!کسی که متاسفانه سواد درستی حداقل در زمینه علمی نداشت ولی بت روشنفکران بود !یادتان باشد عاشق امام حسین بود و در دادگاه هم اینرا گفت ولی در کافه با دوستانش عرق می خورد و عکسش هم موجود است او فکر می کرد امام حسین رییس کارخانه جانی واکر است!واقعا این روشنفکر از روی کار امدن حکومت اسلامی چه اطلاعی داشت؟!می گفت جنس بنجل غرب (در دادگاه گفت)احتمالا این کارشناس کنترل کیفیت سینه چاک لنین کیفیت زیادی در اجناس ساخت شوروی دیده بود !احتمالا لادای ساخت شوروی از بنز آلمان و کادیلاک امریکا خیلی بهتر بود و اصلا بنجل هم نبود!!!! اطلاعات کشاورزی این شخص صفر بود در حالی که آن زمان می خواست از حقوق کارگران و زحمتکشان دفاع کند و آنزمان جامعه کارگر ایران اکثرا کشاورز بود و ما جامعه صنعتی نبودیم.هر چند که اطلاعات صنعتی هم نداشت .برای آنکه نیاز کشاورز را بدانی اول باید کشاورزی بدانی.این طرز فکر چپ که بعد از انقلاب در کشور توسط یک مشت افراد روشنفکر بی سواد چپ! ما حاکم شد به غارت منابع آب زیر زمینی ایران انجامید که ایران را بزودی بیابان می کند!واگذاری زمینهای کشاورزی به کشاورزان در قطعات کوچک و خرد کردن زمینها بدون در نظر گرفتن اینکه ایران شوروی نیست و آب کافی ندارد منجر به دادن مجوزهای بی رویه حفر چاه کشاورزی در ایران و غارت منابع آب ایران شد. روشنفکران بی سواد ما که ادعای سوادشان گوش فلک را کر می کند و کل بضاعت علمی شان چند تا کتاب مارکس و لنین است ایران را خاکستر کردند و حالا تازه مدعی هم هستند!متاسفانه طرز فکر چپ تقسیم اراضی که جمهوری اسلامی هم برای یار گیری از کشاورزان از آن حداکثر استفاده را کرد باعث نابودی وطن شد! در ضمن دوست دارم بدانم موضع دوستان روشنفکر ما در زمان اشغال خاک ایران در غایله آذربایجان توسط شوروی چه بود؟طرف ایران بودند یا شوروی!!!!!متاسفانه برای کشور دزد و غارتگربرادرشوروی !کف می زدند و عاشقان سینه چاک این برادر دزد بودند!بله چپ های ما اکثرا خاین به وطن بودند و وطن را پیشکش شوروی می کردند موضعگیری چپها در مساله اشغال اذربایجان کاملا گواه این مدعا است.در ضمن طرفدار مرتجعین اسلامی هم بودند و نواب صفوی و فداییان اسلام برایشان شهید بود!البته الان که کلا منکر هستند!البته عکسهای یادگاری اول انقلاب با آقای خمینی موید این مدعاست.نه عزیزم ما در ایران روشنفکر نداشتیم مدعی روشنفکری داشتیم!

    پاسخحذف
  4. فرض کنبم گلسرخی و جزنی زنده می ماندند بعد چه می شد؟بعد از انقلاب از خمینی طرفداری می کردند و کلی تعریف و تمجید از حکومت اسلامی و کتاب مارکسیست توحیدی! را می نوشتند و بعد یا اعدام می شدند یا باید توبه می کردند یا به کشورهای امپریالیستی امریکا و اروپا !پناهنده می شدندو حقوق پناهندگی از این امپریالیستها می گرفتند و آنجا وبلاگ می زندند و به امپریالیست فحش میدادند!یادش بخیر!وقتی روشنفکر چپ ماآقای تقی شهرام دوست همرزم خودش را به سبک صدام حسین با نارنجک منفجر کرد و اعدام انقلابی کرد!گناه او این بود که چرا سلاحهایی را که اینها به دست آورده اند و می خواهند با آن کار انقلابی کنند در اختیارشان نمی گذارد!!!!!(البته آن بدبخت این جماعت روانی را می شناخت و از خشونت وجودیشان کاملا آگاه بود!) نمی توانستند حالا که او را دست بسته اند به گوشه ای بیاندازند و سلاحها را ببرند و حتما باید او را آنهم چنین دردناک به قتل برسانند!آری اینچنین بود برادر,قصه روشنفکران!ما

    پاسخحذف
  5. دوست گرامی، برای برخی مد پرستی نیست. سر عقل آمدن است. من کاری به نشریاتی که در جمهوری اسلامی چاپ میشود ندارم که هنوز نمیتوان مطالب آنها را حتا خواند چون بخاطر سانسور و خود سانسوری بهرحال جهت‌دار است. ولی شما خود نتیجه کار را ملاحظه بفرمایید:

    گروه اول: حکومت پهلوی، آمریکا، اروپا، ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور، هنگ کنگ، ترکیه، عربستان، امارات و ... (کم و بیش خوب برای دستکم ملت‌‌های خودشان. البته ابدا ایده‌آل نیستند که هیچ کس و جایی و گروهی در دنیا ایده‌آل نیست)

    گروه دوم: جمهوری اسلامی، سوریه، کره شمالی، ونزوئلا، کوبا، ویتنام، طالبان، القاعده، داعش، طالبان،بوکو‌حرام، الشباب و .... (جهنم)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. البته دوست عزیز,به گروه دوم ,کشورهایی چون چین و روسیه را هم اضافه کن که کعبه آمال روشنفکران ما بود

      حذف
    2. درست است دوست عزیز، کشورهای مهم استرالیا و نیوزیلند را در گروه اول و شوروی/ روسیه و چین سابق و تا حدی چین کنونی را در گروه دوم در یاد نداشتم. سپاس.

      حذف
  6. در ضمن شما در کدام گروه از کشورهای بالا زندگی میکنید؟ اگر در کشورهای گروه اول هستید، رفتار صادقانه این است که به کشورهای گروه دوم یا دستکم کشورهای چین یا هند و امثالهم مهاجرت کنید.

    پاسخحذف
  7. در مورد ناسیونالیسم: ناسیونالیم ساده است. ناسیونالیسم یعنی حال که بالاجبار در محدوده مرزهای ملی زندگی میکنیم، حواسمان به هم میهنانمان و کشورمان بیشتر باشد، تا کشورها و مردمان دیگر. که آنها هیچ به فکر ما نیستند و منافع خود را دنبال میکنند و ما هم چاره‌ای نداریم جز تامین منافع خود البته با ملاحظات انسانی. به امید خدا، وقتی همه دنیا با هم رو به انترناسیونالیم آورد و هزینه داد، ما ایرانیان هم به همان اندازه هزینه خواهیم داد.

    کار شما الان خیانت است. خیانت به کشور و ملت. چون بطور واضح برای شما، منافع یک فرد هم باورتان در آنطرف دنیا و در کشور دیگر، ارزشش از منافع همسایه‌تان در ایران، هم میهن‌تان و همشهریتان بیشتر است. همینطور بود آقای گلسرخی و بقیه که نام بردید.

    منظور من البته این نیست که آنان لایق اعدام بودند. اشتباه و جنایت شاه بود که اعدام میکرد. جامعه باید باز باشد تا هر کس حرف خودش را بزند. ولی خیانت +اقدام (مثلا اقدام تروریستی) ممنوع است. جمهوری اسلامی را برای همین میگویند که ایرانی نیست و ویرانگر ایران است. والا هر احمقی میداند که مثلا خمینی یا رفسنجانی شناسنامه ایرانی دارند و ایرانیند. جمهوری اسلامی ایرانی نیست چون ارزش ایرانی (شامل اقلیت‌ها یعنی همه شهروندان) ، کمتر از مردم یمن یا شیعه لبنانی و غیره است. جمهوری اسلامی ایرانی نیست چون بجای پاسداشت قهرمانان ایران دارد قهرمانان ناسیونالیسم عرب را پاس میدارد. لطفا کسی برچسب نژادپرستی نزند که هیچ ربطی ندارد. در واقع من بوفور ماهوراه‌های عربی گوش میکنم و خیلی هم آنان را دوست دارم.

    پاسخحذف
  8. متاسفانه اغلب کامنت ها واکنش به متن نیست واکنش به تیتر است. من دفاعی از گلسرخی یا از مکتب و ایدئولوژی نظری خاصی نکردم. هرچند حمله به او را نمی پسندم. حرف من این است که امروز اغلب این هایی که به گلسرخی حمله می کنند دقیقا رفتار و افکار نادرست او را دارند. منتها با ظاهری دیگر.

    پاسخحذف
  9. متن بسیار مغشوش است و بیشتر شبیه به یک سخنرانی است که برای تبدیل به یک مقاله ویرایش نشده. سؤ تفاهمات (هم در نظرات اینجا و هم در بالاترین) به این دلیل است.

    پاسخحذف